مدیریت کسب و کار چیست؟ در رشته مدیریت کسب و کار چه میآموزند؟
معمولاً وقتی کسی میگوید من مدیریت کسب و کاری را بر عهده دارم، ذهن بسیاری از مردم به سمت کارهای روزمره یک مدیر میرود: جلسههای متعدد. صحبت با کارکنان. انگیزه دادن به آنها. امضا کردن چکها و تأیید نامهها و کارهایی از این دست.
قطعاً این کارها مهماند و بخش زیادی از وقت مدیر یک کسب و کار به همین نوع کارهای عملیاتی میگذرد. اما مدیریت کسب و کار فراتر از اینهاست و در لایههایی بالاتر تعریف میشود. اگر ویژگی های کسب و کارهای موفق را بدانیم، بهتر میتوانیم حدس بزنیم که چه وظایفی بر عهده مدیریت است و از درس مدیریت کسب و کار چه انتظاراتی میرود.
کسب و کار موفق باید ویژگیهای زیر را داشته باشد و مسئولیت همهٔ آنها بر عهدهٔ مدیر کسب و کار است:
کسب و کار باید ارزش آفرین باشد.
به زبان ساده، یعنی اینکه ارزش خروجی کسب و کار (محصول، خدمات و هر آنچه به جامعه عرضه میکند) از ارزش ورودی کسب و کار (مواد اولیه، منابع انسانی، انرژی، پول و هر چیز دیگری که صرف کسب و کار میشود) بیشتر باشد. وقتی ارزش خروجی از ارزش ورودی بیشتر شد، میگوییم کسب و کار ارزش آفرین است. این وظیفهٔ مدیر است که با استراتژیها، تصمیمها و اقدامهای خود، کسب و کار را ارزش آفرین کند.
گاهی مدیران به اشتباه صرفاً بر فروش متمرکز میشوند و میکوشند فروش کسب و کار را افزایش دهند. اما پیشنیاز فروش موفق، ارزشآفرینی است: اول باید مطمئن شویم توانستهایم محصولی عرضه کنیم که برای مشتری «ارزش» داشته باشد و او حاضر باشد برایش پول بدهد.
مجموعه درسهای ارزش آفرینی متمم به این موضوع پرداختهاند.
کسب و کار باید استراتژی داشته باشد.
ارزش آفرین بودن به خودی خود چندان سخت نیست. هر کسب و کاری ممکن است در مقاطع کوتاهی ارزش آفرین باشد. اما مدیریت کسب و کار معنای مهمتر و بزرگتری دارد. مدیریت درست کسب و کار به این معناست که کسب و کار باید بتواند در بلندمدت ارزش اقتصادی خلق کرده و ارزش آفرینی خود را حفظ کند (یعنی همانطور که امروز فعال است و سودآوری اقتصادی دارد، بدانیم چند سال بعد هم فعال میماند و سودآوری اقتصادی خواهد داشت).
با این توصیف، واضح است که علم استراتژی فراتر از برنامه ریزی کسب و کار است و با مسائل پیچیدهتر و متنوعتری سر و کار دارد. از جمله این که:
- چه کنیم تا کسب و کار پایدار باشد؟
- چه کنیم تا مدیریت منابع به بهترین شکل انجام شود؟
- چه تصمیمهایی بگیریم و چه کارهایی انجام دهیم که کسب و کار بتواند در بلندمدت معنا و مأموریت خود را حفظ کند؟
کارکنان سازمان همراه و هماهنگ شوند
مدیریت کسب و کار فعالیتی نیست که یک نفر از عهده آن برآید. مدیر باید کارکنان سازمان را با یکدیگر هماهنگ کرده و همهٔ توان و ظرفیت آنها را در راستای اهداف بلندمدت سازمان بسیج کند.
مدیران در سازمانهای بزرگ این کار را با همکاری واحد مدیریت منابع انسانی انجام میدهند. اما اگر کسب و کاری کوچک بود و چنین واحدی نداشت، به این معنا نیست که این وظایف سازمانی دیگر اهمیت ندارند.
اساساً وقتی در رشته مدیریت کسب و کار از اصطلاح «سازمان» استفاده میکنیم، بر خلاف تصور عمومی و معنای روزمرهٔ این کلمه، منظورمان لزوماً یک مجموعهٔ صد یا دویست یا چند هزار نفری نیست. حتی یک فروشگاه آنلاین کوچک با سه یا چهار نفر همکار هم یک سازمان محسوب میشود (تعریف سازمان چیست؟).
منظور از مدیریت کسب و کار، مدیریت و نظارت بر همهٔ فعالیتها و فرایندهایی است که به نوعی با مأموریتهای بالا همخوان هستند یا برای تحقق آنها ضروریاند.
رشته مدیریت کسب و کار چیست؟
رشته مدیریت کسب و کار برای کسانی طراحی شده که یا هماکنون مدیریت یک کسب و کار را بر عهده دارند و وظایفی که بالاتر گفتیم بر عهدهشان است. یا قصد دارند در آینده شغلی خود در موقعیتهای مدیریتی قرار بگیرند و فعالیت کنند.
همهٔ درسهای رشته مدیریت کسب و کار، از برنامه ریزی و تصمیم گیری گرفته تا رهبری، شکل دادن به فرهنگ سازمانی، مدیریت عملیات و کنترل مدیریتی، مدیریت مالی، بازاریابی و مشتری مداری با این هدف طراحی شدهاند که فرد بتواند وظایف خود را در جایگاه مدیریتی بهتر انجام دهد.
معنی اصطلاح Business Administration چیست؟
دربارهٔ تاریخچه اصطلاح مدیریت کسب و کار باید بگوییم که عبارت مدیریت کسب و کار (به انگلیسی Business Administration) به شکلی که ما میفهمیم و بهکار میبریم، طی یک قرن اخیر بسیار رواج یافته است. پیش از آن Administration را بیشتر به معنای «کار اداری» به کار میبردند و مهمترین مصداق Management را هم مدیریت واحدهای تولیدی صنعتی میشناختند.
در اوایل قرن بیستم Business Administration به تدریج همان معنایی را پیدا کرد که ما امروز میشناسیم و با شنیدن «رشته Business Administration» در ذهنمان تداعی میشود: «ادارهٔ یک کسب و کار».
کسانی که سرپرستی واحدهای کسب و کار را بر عهده داشتند، در پی آموزش دانشگاهی بودند تا دانش و مهارتهای وابسته به این حوزه را یاد بگیرند. دانشگاهها هم از این فرصت بهره بردند و رشته های مدیریت کسب و کار را در هر دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تأسیس کردند.
اصطلاح Master of Business Administration یا MBA از همینجا به وجود آمده است. در ابتدا بخش زیادی از درس های رشته مدیریت کسب و کار به مباحث مالی، حسابداری و بازرگانی اختصاص داشت. اما بعداً حوزههای دیگر هم به آن افزوده شدند و هر آنچه به مدیریت کارآمد ربط داشت در آنها گنجانده شد.
با این توضیح، آنچه در ایران به عنوان رشته مدیریت کسب و کار میشناسیم با آنچه تحت عنوان رشته MBA تدریس میشود، تفاوت ماهوی ندارد. تفاوت اندک در سرفصلها هم کاملاً طبیعی و سلیقهای است. نهتنها این دو رشته، بلکه حتی مدیریت بازرگانی هم – به شکلی که امروز تدریس میشود – بر خلاف نام آن تفاوت جدی با مدیریت کسب و کار و MBA ندارد.
فایل صوتی مدیریت از نگاه پیتر دراکر / معرفی کتاب های مدیریت
رابطه رشته مدیریت کسب و کار با رشته کارآفرینی چیست؟
رشته مدیریت کسب و کار در نخستین دهههای شکلگیری بیشتر بر «اداره کسب و کار موجود» متمرکز بود. یعنی فرض بر این بود که سازمان، شرکت یا کسب و کار وجود دارد و قرار است یک نفر برای مدیریت بخشی از این کسب و کار یا تمام این کسب و کار آموزش ببیند.
اما به تدریج، علاقه به کارآفرینی هم در میان دانشجویان مدیریت کسب و کار و MBA زیاد شد.
نخست به این علت که در رشته MBA و مدیریت کسب و کار به کارآفرینان و کارآفرینی بسیار احترام گذاشته میشود (هر چقدر در رشتههای علمی به دانشمندان توجه میشود، در اینجا به مدیرانی مثل ایلان ماسک، بیل گیتس، جف بزوس، جک ولش و نیز مدیران و کارآفرینان ایرانی توجه میشود).
علت دوم هم این بود که عدهای از دانشجویان به این نتیجه رسیده بودند که وقتی همهٔ جنبههای مدیریت را تا حدی بیاموزیم، چرا برای فرد دیگری کار کنیم؟ چرا کسب و کار خودمان را نداشته باشیم؟
به تدریج گرایش کارآفرینی به گرایش های رشته مدیریت کسب و کار اضافه شد. در کشور خودمان هم در اغلب دورههای MBA و مدیریت کسب و کار گرایش کارآفرینی ارائه میشود. دانشجویان در این گرایش، با مفاهیم کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار جدید آشنا میشوند و میتوانند به سمت کارآفرینی رفته یا به کارآفرینان در کارهایی مثل تحلیل صنعت، تدوین بیزینس پلن، بررسی و ارزیابی مدل کسب و کار و … مشاوره دهند.
جالب اینجاست که شوق کارآفرینی و استقبال از این حوزه به تدریج آنقدر زیاد شد که رشته کارآفرینی در مقطع کارشناسی ارشد شکل گرفت. در ایران هم مثل بسیاری از نقاط جهان، هماکنون رشته کارآفرینی در مقطع ارشد در کنار رشته MBA و رشته مدیریت کسب و کار وجود دارد.
اگرچه نمیتوانیم بدون بررسی سرفصلها به طور دقیق قضاوت کنیم، اما انتظار میرود در رشته کارآفرینی سهم درسهای مربوط به خلق و ارزیابی ایده، طراحی کسب و کار، تأمین مالی، استراتژی، بازرگانی و اقتصاد (به ویژه اقتصاد کلان) پررنگتر باشد.
یادآوری: در ایران گاهی تغییر عنوان رشته، صرفاً به علت محدودیتهای بروکراتیک است و دانشگاهها با هدف گسترش دانشکدهها یا ایجاد فرصتهای شغلی جدید، همان درسهای قبلی را با عناوین جدید ارائه میکنند).
چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار در ایران چگونه است؟
به عنوان دو نمونه از چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار میتوانید چارتهای دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات را ببینید.
البته همانطور که میدانید معمولاً در چارتهای درسی درسهای متعددی فهرست میشوند که در عمل به بهانههای مختلف – از کمبود هیئت علمی تا نبود استقبال دانشجویان برگزار نمیشوند.
- جهت مشاهده برنامه زمانبندی کلاسهای آموزشی این دوره و دریافت اطلاعات بیشتر صفحه اینستاگرام مارا دنبال کنید. همچنین از طریق شماره 06633335506میتوانید با مشاوران آموزشی ما تماس حاصل نموده و از مشاوره کارشناسان ما بهره مند شوید
هنوز بررسیای ثبت نشده است.